-
۱۳۹۴/۱۲/۱۵
-
جز غمت ما را به عالم هیچ کس غمخوار نیست
حاصلی از سیر گلشن بهر ما جز خار نیست
در دل افسردهام غم بر سر غم ریخته
گوئیا جز او مرا در زندگی غمخوار نیست
وصل جانان کی میسر میشود عشاق را؟
شام هجران است تار و بخت ، ما را یار نیست
دم به دم دامان من از اشک گلگون میشود
کی ز شوق وصل جانان دیدهام خونبار نیست؟
چشمه چشمان من خشکید از اشک فراق
چلچراغی دیگرم از بهر شام تار نیست
خارهجرش بر دلم بنشسته تا صبح وصال
همدمی بهتر ز او تا لحظه دیدار نیست
افتخارم بس بود در دهر دون وارستگی
هر که شد وارسته چشمش بر کم و بسیار نیست
«روزگار کج روش گل را به دست خار داد»*1
ذرهای انصاف در دنیای بیمقدار نیست
شد به دنیا تلخکامیها نصیب اهل دل
کام ما شیرین به زیر چرخ کجرفتار نیست
بزم عیشی در جهان بهرم فراهم کی شود؟
جز به خون دل خدارا «ساغرم» سرشار نیست
1-مرحوم وارسته
جهت مشاهده مجموعه اشعار آقای ابوالفضل محمد زاده وادقانی(ساغر) اینجا را کلیک کنید...