-
۱۳۹۰/۱۱/۱۳
-
جانشین بر حق امام عسگری(ع)
ابوالادیان مىگوید : من خدمت حضرت امام حسن عسكرى (علیه السلام ) مىكردم . روزى امام فرمودند : پس از پانزده روز داخل سامره خواهى شد و صداى گریه و شیون از خانه من خواهى شنید
ابوالادیان به امام عرض مىكند : هرگاه این واقعه دردناك روى دهد ، امامت با كیست ؟
فرمود : هر كه جواب نامه من را از تو طلب كند .
هركه بر من نماز
گزارد .
هر كه بگوید كه در همیان چه چیز است او امام شماست .
ابوالادیان مىگوید: پس از پانزده روز برگشتم . وقتى به در
خانه امام رسیدم صداى شیون و گریه از خانه امام بلند بود . داخل خانه
امام ، جعفر كذاب برادر امام حسن عسكرى را دیدم كه نشسته ، و شیعیان به
او تسلیت مىدهند
و به امامت او تهنیت مىگویند . من از این بابت بسیار
تعجب كردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم . اما او جوابى نداد و هیچ
سؤالى نكرد .
چون بدن مظهر امام را كفن كرده و آماده نماز گزاردن بود
، خادمى آمد و جعفر كذاب را دعوت كرد كه بر برادر خود نماز بخواند . طفلى گندمگون مانند پاره
ماه بیرون آمد و گفت : اى عمو پس بایست كه من به
نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و
بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوى امام على النقى علیه السلام دفن
كرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامهها را كه با تو است تسلیم كن
. من جواب نامه را
به آن كودك دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسید :
این كودك كه بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمىشناسم و هرگز او را
ندیدهام .
در این موقع ، عدهاى از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از
وفات امام
(علیه السلام )با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره كردند . چند تن از آن
مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو كه نامههایى كه داریم از چه
جماعتى است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب
مىخواهند ! در آن حال خادمى از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول
امام گفت : اى مردم قم با شما نامههایى است از فلان و فلان و همیانى (
كیسهاى ) كه در آن هزار اشرفى است كه در آن ده اشرفى است با روكش طلا .
شیعیانى كه از قم آمده بودند گفتند : هر كس تو را فرستاده است امام
زمان است این نامهها و همیان را به او تسلیم كن .
جعفر كذاب نزد معتمد
خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل كرد . معتمد گفت : بروید و در خانه امام
حسن عسكرى
(علیه السلام ) جستجو كنید و كودك را پیدا كنید . رفتند
و از كودك اثرى
نیافتند .
خداوند آن كودك مبارك قدم را حفظ كرد و تا زمان ما نیز در كنف حمایت حق
است و به ظاهر از نظرها پنهان مىباشد . درود خداى بزرگ بر او باد .