داستان زیبای "اجازه هست بنگرم !"

سایت رسمی مجتمع مهدیه وادقان

مرکز اطلاع رسانی مهمترین اخبار روستای وادقان و مجتمع فرهنگی مهدیه وادقان

عنوان بنر

اطلاع رسانی

روستای دوستدارکتاب وادقان خبرآباد وادقان کرونا سایت مهدیه وادقان

داستان زیبای "اجازه هست بنگرم !"

http://mohammad-313.persiangig.com/document/123.jpg

در وبلاگ ارزشمند پسرک چوپان این متن را مشاهده کردم ،شاید در کل ربطی به مبحث مهدیت نداشته باشد؛اما خواندنش خالی از لطف نیست. در ضمن برخی معتقدند این داستان واقعی است و جوان اول قصه علامه جعفری بوده است.


این هم داستان:

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت :

ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد

مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ...  می خوری تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمی کشی؟ ...

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد

خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم

مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...


منبع:پسرک چوپان

باکس
.

گالری تصاویر

درباره ما

مدیر سایت:مهدی رضائی 09136929236

روابط عمومی:فاطمه حسن زاده 09307905158

رایانامه: mahdiehvadeghan@gmail.com

آدرس:کاشان - روستای وادقان - خیابان ولی عصر(عج)

- مجتمع فرهنگی - مذهبی مهدیه وادقان

طبقه اول:هیئت مهدیه وادقان

طبقه دوم:کانون فرهنگی هنری منتظران موعود(عج)

و کتابخانه عمومی مهدیه وادقان

طراح قالب:  مهدی رضایی وادقانی