تشييع جنازه مردگان ما

سایت رسمی مجتمع مهدیه وادقان

مرکز اطلاع رسانی مهمترین اخبار روستای وادقان و مجتمع فرهنگی مهدیه وادقان

عنوان بنر

اطلاع رسانی

روستای دوستدارکتاب وادقان خبرآباد وادقان کرونا سایت مهدیه وادقان

تشييع جنازه مردگان ما

  دليل بر اين معنى روايتى است كه در بحار به نقل از مناقب ابن شهر آشوب آمده است اين ‏كه: شيعيان نيشابور (در زمان امامت حضرت موسى بن جعفرعليهما السلام) جمع شدند، و شخصى به نام محمد بن على نيشابورى را انتخاب كردند تا به مدينه برود و حقوق شرعى و هداياى شيعيان را به خدمت امام زمانشان ببرد، سى هزار دينار و پنجاه هزار درهم پول و مقدارى جامه به محمد بن على دادند. در اين ميان يكى از بانوان باايمان به نام شطيطه يك درهم تمام عيار و يك تكه پارچه خام كه با دست خودش رشته بود و چهار درهم ارزش داشت پيش آورد و گفت: خداوند از حقّ خجالت نمى‏كشد يعنى حقوق امام‏عليه السلام گرچه كم باشد بايد پرداخت.

آن‏گاه اين جمعيت جزوه‏اى آوردند كه هفتاد ورق بود، در هر صفحه سؤالى نوشته بودند و بقيّه‏اش سفيد بود تا جواب زير آن نوشته شود، هر دو صفحه را روى هم گذاشته و با سه بند كه هر بندى يك مهر خورده بود بسته بودند. گفتند: اين جزوه را شب هنگام به خدمت امام‏عليه السلام ببر و فرداى آن بازگير و مهرها را نگاه كن اگر نشكسته بود پنج تا از آن‏ها را بشكن و ببين آيا جواب سؤال‏ها را داده است يا نه، كه اگر بدون شكسته شدن مهرها جواب داده بود، او همان امام است و مستحقّ اين اموال و گرنه اموال را به ما بازگردان.

محمد بن على نيشابورى به مدينه مشرّف شد و نزد عبد اللَّه افطح رفت، او را امتحان كرد و دانست كه او شايستگى مقام امامت را ندارد، از خانه او بيرون رفت در حالى كه مى‏گفت: رَبِّ اهْدِنِي إِلى سَواءِ الصِّراطِ؛ خدايا مرا به راه راست هدايت فرما.همان‏طور كه در حيرت ايستاده بود كودكى آمد و گفت: كسى را كه مى‏خواهى اجابت كن و او را به خانه حضرت موسى بن جعفرعليهما السلام برد، تا چشم حضرت بر او افتاد، فرمود: اى ابوجعفر چرا نااميد مى‏شوى و چرا به سوى يهود و نصارى پناه مى‏برى؟ به من روى كن كه حجّت و ولىّ خدا هستم. آيا ابوحمزه در كنار مسجد جدّم مرا به تو نشناساند؟ من سؤال‏هايى كه در جزوه بود ديروز جواب دادم آن‏ها را نزدم بياور و درهم شطيطه را هم كه در كيسه است و وزن درهمش يك درهم و دو دانق مى‏باشد، برايم بياور. و آن كيسه چهارصد درهم مى‏باشد كه از آن وازورى است و پارچه او با جامه دو برادر بلخى يك جا بسته شده .مى‏گويد: از سخنان آن حضرت عقلم حيران شد، رفتم و آنچه امر فرموده بود آوردم و در پيشگاهش قرار دادم، پس درهم و پارچه شطيطه را برگرفت و روى به من كرد و فرمود: إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْىِ مِنَ الحَقِّ اى ابوجعفر سلام مرا به شطيطه برسان و اين كيسه پول را به او بده - در آن كيسه چهل درهم بود - آن‏گاه فرمود: قطعه‏اى از كفن‏هايم را نيز به او هديه كردم، پنبه اين كفن از روستاى ما صيدا است، قريه فاطمه‏عليها السلام كه خواهرم حليمه دخت حضرت ابوعبد اللَّه جعفر بن محمد صادق‏عليه السلام آن را رشته است. به شطيطه بگو: تو از هنگام رسيدن ابوجعفر و پول و قطعه كفن تا نوزده روز بيشتر زنده نمى‏مانى؛ پس شانزده درهم از اين پول را براى خودت خرج كن و بيست و چهار درهم آن را صدقه و لوازم تجهيز براى خودت قرار بده و من بر جنازه تو نماز خواهم خواند. اى ابوجعفر هرگاه در آن وقت مرا ديدى مطلب را مخفى بدار كه براى حفظ جانت بهتر است. سپس فرمود: اين اموال را به صاحبانشان برگردان و مهر از اين جزوه بگشاى و ببين آيا جواب سؤال‏ها را پيش از آن‏كه جزوه را بياورى داده‏ايم يا نه؟

مى‏گويد: به مهرها نگاه كردم، ديدم دست نخورده است، يكى از مهرها را از وسطشان شكستم ديدم نوشته: عالم‏عليه السلام چه مى‏فرمايد درباره مردى كه بگويد براى خدا نذر كردم كه هر برده‏اى كه از قديم در ملك من بوده آزاد سازم، و چندين برده داشته باشد كدامشان آزادند؟ جواب به خط مباركشان چنين بود: هرآن‏كه پيش از شش ماه در ملكش بوده بايد آزاد كند، دليل بر صحت اين معنى آيه شريفه است: وَالقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّى عادَ كَالعُرْجُونِ القَدِيمِ [1]و گردش ماه را در منازل معيّن تقدير كرديم تا مانند شاخه خرما زرد و لاغر به منزل اوّل بازگردد. و جديد آن است كه شش ماه نداشته باشد.

مهر دومى را گشودم ديدم نوشته‏اند: چه مى‏فرمايد عالم‏عليه السلام درباره مردى كه بگويد: واللَّه مال كثير بسيار صدقه خواهم داد. چقدر بايد صدقه بدهد؟ پاسخ آن به خط آن حضرت زيرش نوشته بود: شخصى كه سوگند خورده اگر گوسفنددار است بايد هشتاد و چهار گوسفند صدقه بدهد و اگر شتردار است هشتاد و چهار شتر بدهد و اگر پول‏دار است هشتاد و چهار درهم بدهد. دليل بر آن است آيه: لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ؛ [2] و همانا خداوند شما را در جاهاى بسيار يارى كرد. كه جنگ‏هاى پيامبر تا هنگام نزول اين آيه هشتاد و چهار جاى بوده است. سومين مهر را كه گشودم ديدم نوشته: عالم‏عليه السلام چه مى‏فرمايد درباره مردى كه قبرى را شكافته و سر ميّتى را از تن جدا نموده و كفنش را دزديده باشد؟ جواب به خطّ حضرتش مسطور بود: دست دزد به خاطر اين‏كه از حرز و جاى بسته دزدى كرده بريده شود و صد دينار براى بريدن سر ميّت بر او لازم است، زيرا كه ما ميّت را به منزله جنين در شكم مادر فرض مى‏كنيم كه هنوز روح در او نيامده باشد كه ديه نطفه بيست دينار و... تا آخر مسأله.

هنگامى كه ابوجعفر محمد بن على نيشابورى به خراسان بازگشت، ديد كسانى كه آن حضرت اموالشان را رد كرده به مذهب فطحيه وارد شده‏اند، ولى شطيطه بر همان مذهب حقّ باقى مانده، سلام حضرت كاظم‏عليه السلام را به او رساند و كيسه پول و قطعه كفن را به او داد. پس همان‏طور كه حضرت فرموده بود به مدت نوزده روز شطيطه زنده ماند و چون از دنيا رفت، امام‏عليه السلام سوار بر شترى آمد، پس از پايان مراسم او بر شتر خود سوار شد و راه بيابان پيش گرفت و فرمود: به اصحاب خودت مطلب را در ميان بگذار و سلام مرا به آن‏ها برسان و به ايشان بگو كه: من و امامان نظير من بايد كه پاى جنازه‏هاى شما حاضر شويم در هر جا كه از دنيا برويد، پس تقواى خدا را در خود حفظ كنيد. [3]گفتنى است كه قبر اين بانوى سعادتمند همچنان در شهر نيشابور زيارتگاه ارادتمندان به خاندان پيامبر و شيعيان آن‏ها است و به نام بى‏بى شطيطه معروف است.

                                                                                     ارسال  توسط:مجید


 
[1]سوره يس، آيه 39.

[2]سوره توبه، آيه 25.

[3]بحار الانوار: 73/48.
باکس
.

گالری تصاویر

درباره ما

مدیر سایت:مهدی رضائی 09136929236

روابط عمومی:فاطمه حسن زاده 09307905158

رایانامه: mahdiehvadeghan@gmail.com

آدرس:کاشان - روستای وادقان - خیابان ولی عصر(عج)

- مجتمع فرهنگی - مذهبی مهدیه وادقان

طبقه اول:هیئت مهدیه وادقان

طبقه دوم:کانون فرهنگی هنری منتظران موعود(عج)

و کتابخانه عمومی مهدیه وادقان

طراح قالب:  مهدی رضایی وادقانی