زندگی نامه شهید محمدرضا مصلحی وادقانی

برادر محمد رضا مصلحی در روز عید نوروز سال 1347 در یک خانواده مذهبی در روستای وادقان دیده به جهان شود.

محمد رضا در همان اوان کودکی فردی کنجکاو و از توانجسمی و روحی فوق العاده ای برخوردار بود.

دوران کودکی را در آغوش گرم خانواده سپری نمود ، در سن6 سالگی برای تصیل به مدرسه ابتدایی وادقان رفت.

شهید در باره این دوره از زندگی اش می گوید:

"در زمان ظلم ستم شاهی در کلاس سوم ابتدایی بودم که که کنجکاوی بسیار از زبان چند نفر مطمئن ، رهبرم را شناختم. کنجکاوی من در مورد رهبرم از آنجا شروع شد که نیمی از سوالاتم بی پاسخ ماند. یادم است که از پدرم پرسیدم ، که بابا چقدر خوب بود که ما در کربلا بودیم و فدای راه امام حسین (ع) می شدیم ، در راه او کشته می شدیم و به بهشت می رفتیم؛پدرم جواب داد:الان هم امام حسین هست و احتیاج به کمک دارد ، کربلا هست.شاید آن کربلا نباشد. بسیار در باره سخن پدرم فکر کردم تا امروز حسین زمانم را شناختم تا در رکاب او شمشیر زنم و با دادن خونم از دین مبین اسلام حراست کنم."

دوران راهنمایی را همزمان با شروع انقلاب در وادقان شروع کرد و پایه گذار انجمن اسلامی مدرسه و تشکیل کتابخانه مدرسه راهنمایی بود. در تابستان همان سال با همکاری چند تن از برادران کتابخانه اسلامی روستا را تاسیس نمود.

شهید در باره این دوره از زندگی اش می گوید:

"من در دوران راهنمایی رشد فکری قابل توجهی کردم ، یادم هست در زمان رای گیری بنی صدرخبیث برای آقای حبیبی(کاندیدای نخستین انتخابات ریاست جمهوری) تبلیغ می کردم و تا قبل از سنرانی امام کماییش مخالفت می کردم. از این رو هم کلاسان من متوجه راه روشن من شدن و باهم به بحث پرداختیم. چون محکوم بودند مرا تهدید و کتک زدند اما چون از روی جهل بود آنان را بخشیدم. "

محمد رضا پس از دوران راهنمایی برای ادامه تحصیل به کاشان آمد. و در دبیرستان امام خمینی ثبت نام نمود. عشق  زیادی برای رفتن به جبهه داشت اما سن او این اجازه را به او نمی داد.

اما توانست در قالب اردوی طرح هجرت در روابط عمومی سپاه بانه کردستان به فعالیت بپردازد. ودر سال 1362 به جبهه اعزام شود.

پس از شرکت در عملیات والفجر شش و الخیبر و مجروح شدن در پاسگاه طلایه به روستا بازگشت. در روستا با همکاری چند تن از دوستان انجمن اسلامی را پایه گذاری کردند و مسئول کمیته تبلیغات گردید، برگزاری گروه تئاتر و گروه سرود از جمله کار های شهید است.

در 21 تیر 1363 مجددا به جبهه اعزام شد و در لشگر 8 نجف غواصی دلیر و تخریبچی ماهری بود.شرکت در عملیات های و الفجر 6 ، کربلای 4 و 5 ، و الفجر 8، بدر خیبر ، محرم و قادر از جمله مشارکت های وی در جبهه بود.

بالاخره در شامگاه آغاز دهه فجر 1365 در شلمچه در حال باز کردن معبر به جمع فرزندان خمینی کبیر و آیت الله تقدیری پیوست.